این روزای ما
سلام عسلم خوبی خوئشگلم این روزا داری بزرگ تر می شی و من حسم ازت بیشتر و بیشتر میشه گرسنگی شما رو بیشتر حس می کنم انقد که یک شب که برای آزمایش دیابت حاملگی باید چیزی نمی خوردم نتونستم حرکتای شما رو تحکل کنم و ساعتای 12 شب دیگه رفتم شام خوردم و آزمایشم و تاخیر انداختم عزیزم، رضا جون هم خیلی منتظرته و دایم پیشت می یاد و باهات صحبت می کنه و ازت می خواد که مامان رو اذیت نکنی الهی فدای رضام بشم که برات غصه تعریف میکنه و کلی قربون صدقه ات میشه و بهت میگه من مامان رو با نی نی خوشگلمون تقسیم کردم شاید باورش مشکل باشه ولی عشق رضا به شما دست کمی از من نداره و فوق العاده مواظبته که من مبادا روی زمین بشینم و نی نی اذیت بشه یا ای...
نویسنده :
مامانی یگانه زهرا
12:43